کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دیشب خبرت هست که در مجلس اصحاب

    تا روز نخفتیم من و شمع جگرتاب

    از دست دل سوخته و دیده خونبار

    یک لحظه نبودیم جدا ز آتش و از آب

    من در نظرش سوختمی ز آتش سینه

    و او ساختی از بهر من سوخته جلاب

    از بسکه فشاندیم در از چشم گهرریز

    شد صحن گلستان صدف لؤلؤی خوشاب

    در پاش فکندم سرشوریده از آنروی

    کو بود که میسوخت دلش برمن از اصحاب

    یاران بخور و خواب بسر برده همه شب

    وان سوخته فارغ ز خور و چشم من از خواب

    او خون جگر خورده و من خون‌دل ریش

    او می به قدح داده و من دل به می ناب

    او بر سر من اشک فشان گشته چو باران

    و افتاده من دلشده از دیده بغرقاب

    من باغم دل ساخته و سوخته در تب

    و او از دم دود من دلسوخته در تاب

    چون دید که خون دلم از دیده روان بود

    میداد روان شربتم از اشک چو عناب

    جز شمع جگر سوز که شد همدم خواجو

    کس نیست که او را خبری باشد از این باب

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha