کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    همچو بالات بگویم سخنی راست ترا

    راستی را چه بلائیست که بالاست ترا

    تا چه دیدست ز من دیده که هردم گوید

    کاین همه آب رخ از رهگذر ماست ترا

    ایکه بر گوشهٔ چشمم زده‌ئی خیمه ز موج

    مشو ایمن که وطن بر لب دریاست ترا

    پیش لعلت که از او آب گهر میریزد

    وصف لؤلؤ نتوان کرد که لالاست ترا

    این چه سحرست که در چشم خوشت میبینم

    وین چه شورست که در لعل شکر خاست ترا

    دل دیوانه چه جائیست که باشد جایت

    بر سر و چشمم اگر جای کنی جاست ترا

    جان بخواه از من بیدل که روانت بدهم

    بجز از جان ز من آخر چه تمناست ترا

    ایدل ار راستی از زلف سیاهش طلبی

    همه گویند مگر علت سوداست ترا

    در رخ شمعی خواجو چو نظر کرد طبیب

    گفت شد روشنم این لحظه که صفر است ترا

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha