خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۱۰: همچو بالات بگویم سخنی راست ترا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
همچو بالات بگویم سخنی راست ترا راستی را چه بلائیست که بالاست ترا تا چه دیدست ز من دیده که هردم گوید کاین همه آب رخ از رهگذر ماست ترا ایکه بر گوشهٔ چشمم زده ئی خیمه ز موج مشو ایمن که وطن بر لب دریاست ترا پیش لعلت که از او آب گهر میریزد وصف لؤلؤ نتوان کرد که لالاست ترا این چه سحرست که در چشم خوشت میبینم وین چه شورست که در لعل شکر خاست ترا دل دیوانه چه جائیست که باشد جایت بر سر و چشمم اگر جای کنی جاست ترا جان بخواه از من بیدل که روانت بدهم بجز از جان ز من آخر چه تمناست ترا ایدل ار راستی از زلف سیاهش طلبی همه گویند مگر علت سوداست ترا در رخ شمعی خواجو چو نظر کرد طبیب گفت شد روشنم این لحظه که صفر است ترا خواجوی کرمانی