کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    تا به عمدا ز رخ نقاب انداخت

    خاک در چشم آفتاب انداخت

    سر زلفش چو شیر پنجه گشاد

    آهوان را به مشک ناب انداخت

    تیر چشمش که عالمی خون داشت

    اشتری را به یک کباب انداخت

    لب شیرینش چون تبسم کرد

    شور در لؤلؤ خوشاب انداخت

    تاب در زلف داد و هر مویش

    در دلم صد هزار تاب انداخت

    خیمهٔ عنبرینت ای مهوش

    در همه حلقها طناب انداخت

    شوق روی چو آفتاب تو بود

    کاسمان را در انقلاب انداخت

    شکری از لبت به سرکه رسید

    سرکه را باز در شراب انداخت

    عرقی کرد عارض چو گلت

    نظرم بر گل و گلاب انداخت

    روی ناشسته خوشتری بنشین

    کاتشی روی تو در آب انداخت

    از لب تو فرید آبی خواست

    در دلش آتش عذاب انداخت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha