کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    در عشق تو گم شدم به یکبار

    سرگشته همی دوم فلک‌وار

    گر نقطهٔ دل به جای بودی

    سرگشته نبودمی چو پرگار

    دل رفت ز دست و جان برآن است

    کز پی برود زهی سر و کار

    ای ساقی آفتاب پیکر

    بر جانم ریز جام خون‌خوار

    خون جگرم به جام بفروش

    کز جانم جام را خریدار

    جامی پر کن نه بیش و نه کم

    زیرا که نه مستم و نه هشیار

    در پای فتادم از تحیر

    در دست تحیرم به مگذار

    جامی دارم که در حقیقت

    انکار نمی‌کند ز اقرار

    نفسی دارم که از جهالت

    اقرار نمی‌دهد ز انکار

    می‌نتوان بود بیش ازین نیز

    در صحبت نفس و جان گرفتار

    تا چند خورم ز نفس و جان خون

    تا کی باشم به زاری زار

    درماندهٔ این وجود خویشم

    پاکم به عدم رسان به یکبار

    چون با عدمم نمی‌رسانی

    از روی وجود پرده بردار

    تا کشف شود در آن وجودم

    اسرار دو کون و علم اسرار

    من نعره‌زنان چو مرغ در دام

    بیرون جهم از مضیق پندار

    هرگاه که این میسرم شد

    پر مشک شود جهان ز عطار

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha