کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    درکش سر زلف دلستانش

    بشکن در درج درفشانش

    جان را به لب آر و بوسه‌ای خواه

    تا جانت فرو شود به جانش

    جانت چو به جان او فروشد

    بنشین به نظاره جاودانش

    از دیدهٔ او بدو نظر کن

    گر خواهی دید بس عیانش

    زیرا که به چشم او توان دید

    در آینهٔ همه جهانش

    زلفش که فتاده بر زمین است

    سرگشته نگر چو آسمانش

    آویخته صد هزار دل هست

    از یک یک موی هر زمانش

    گر میل تو را به سوی کفر است

    ره جوی به زلف دلستانش

    ور رغبت توست سوی ایمان

    بنگر رخ همچو گلستانش

    ور کار ز کفر و دین برون است

    گم گرد نه این طلب نه آنش

    هرگه که فرید این چنین شد

    هم نام مجوی و هم نشانش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha