کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دست در عشقت ز جان افشانده‌ایم

    و آستینی بر جهان افشانده‌ایم

    ای بسا خونا که در سودای تو

    از دو چشم خون‌فشان افشانده‌ایم

    وی بسا آتش که از دل در غمت

    از زمین تا آسمان افشانده‌ایم

    تا دل از تر دامنی برداشتیم

    دامن از کون و مکان افشانده‌ایم

    دل گرانی کرد در کشتی عشق

    رخت دل در یک زمان افشانده‌ایم

    چون نظر بر روی آن دلبر فتاد

    تن فرو دادیم و جان افشانده‌ایم

    هرچه در صد سال می‌کردیم جمع

    در دمی بر دلستان افشانده‌ایم

    چون ز راه نیک و بد برخاستیم

    دل ز بار این و آن افشانده‌ایم

    چون دل عطار شد دریای عشق

    بس جواهر کز زبان افشانده‌ایم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha