کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای غذای جان مستم نام تو

    چشم عقلم روشن از انعام تو

    عقل من دیوانه جانم مست شد

    تا چشیدم جرعه‌ای از جام تو

    شش جهت از روی من شد همچو زر

    تا بدیدم سیم هفت اندام تو

    حلقهٔ زلف توام دامی نهاد

    تا به حلق آویختم در دام تو

    دشنهٔ چشمت اگر خونم بریخت

    جان من آسوده از دشنام تو

    گفته بودی کز توام بگرفت دل

    جان بده تا خط کشم در نام تو

    منتظر بنشسته‌ام تا در رسد

    از پی جان خواستن پیغام تو

    وعده دادی بوسه‌ای و تن زدی

    تا شدم بی صبر و بی آرام تو

    وام داری بوسه‌ای و از تو من

    بیشتر دل بسته‌ام در وام تو

    وام نگذاری و گویی بکشمت

    از تقاضاهای بی هنگام تو

    بوسه در کامت نگه‌دار و مده

    گر بدین بر خواهد آمد کام تو

    کی چو شمعی سوختی عطار دل

    گر نبودی همچو شمعی خام تو

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha