کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گر نقاب از جمال باز کنی

    کار بر عاشقان دراز کنی

    ور چنین زیر پرده بنشینی

    پرده از روی کار باز کنی

    از همه کون بی نیاز شود

    عاشقی را که اهل راز کنی

    جگرم خون گرفت از غم آن

    که مبادا که در فراز کنی

    گرچه چون شمع سوختم ز غمت

    هر زمانم به زیر گاز کنی

    گفتیم ساز کار تو بکنم

    چون مرا سوختی چه ساز کنی

    وعده دادی به وصل جان مرا

    عمر بگذشت چند ناز کنی

    بکشد ناز تو به جان عطار

    گر به وصلیش بی نیاز کنی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha