به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
در همه شهر خبر شد که تو معشوق منی
این همه دوری و پرهیز و تکبر چه کنی
حد و اندازهٔ هرچیز پدیدار بود
مبر از حد صنما سرکشی و کبر و منی
از پی آنکه قضا عاشق تو کرد مرا
این همه تیر جفا بر من مسکین چه زنی
از غم تو غنیم وز همه عالم درویش
نیست چون من به جهان از غم درویش غنی
مکن ای دوست تکبر که برآرم روزی
نفسی سوخته وار از سر بیخویشتنی
این همه کبر مکن حسن تو را نیست نظیر
نه ختن ماند و نه نیز نگار ختنی
این دم از عالم عشق است به بازی مشمر
گر به بازی شمری قیمت خود میشکنی
گر تو خواهی که چو عطار شوی در ره عشق
سر فدا باید کردن تو ولی آن نکنی
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.