کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نگاری مست لایعقل چو ماهی

    درآمد از در مسجد پگاهی

    سیه زلف و سیه چشم و سیه دل

    سیه گر بود و پوشیده سیاهی

    ز هر مویی که اندر زلف او بود

    فرو می‌ریخت کفری و گناهی

    درآمد پیش پیر ما به زانو

    بدو گفت ای اسیر آب و جاهی

    فسردی همچو یخ از زهد کردن

    بسوز آخر چو آتش گاهگاهی

    چو پیر ما بدید او را برآورد

    ز جان آتشین چون آتش آهی

    ز راه افتاد و روی آورد در کفر

    نه رویی ماند در دین و نه راهی

    به تاریکی زلف او فرو ریخت

    به دست آورد از آب خضر چاهی

    دگر هرگز نشان او ندیدم

    که شد در بی نشانی پادشاهی

    اگر عطار با او هم برفتی

    نیرزیدش عالم برگ کاهی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha