کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای یک کرشمهٔ تو صد خون حلال کرده

    روی چو آفتابت ختم جمال کرده

    نیکوییی که هرگز نی روز دید نی شب

    هر سال ماه رویت با ماه و سال کرده

    خورشید طلعت تو ناگه فکنده عکسی

    اجسام خیره گشته ارواح حال کرده

    ماهی که قاف تا قاف از عکس اوست روشن

    چون روی تو بدیده پشتی چو دال کرده

    اول چو بدرهٔ سیم از نور بدر بوده

    وآخر ز شرم رویت خود را هلال کرده

    یک غمزهٔ ضعیفت صد سرکش قوی را

    هم دست خوش گرفته هم پایمال کرده

    روی تو مهر و مه را در زیر پر گرفته

    با هر یکی به خوبی صد پر و بال کرده

    زلف تو چون به شبرنگ آفاق در نوشته

    خورشید بر کمینه عزم زوال کرده

    دل را شده پریشان حالی و روزگاری

    تا از کمند زلفت مویی خیال کرده

    چون مرغ دل ز زلفت خسته برون ز در شد

    چندین مراغه در خون زان خط و خال کرده

    با آنکه بوی وصلت نه دل شنید و نه جان

    ما و دلی و جانی وقت وصال کرده

    گویاترین کسی را کو تیزبین‌تر آمد

    خط تو چشم بسته خال تو لال کرده

    شعر فرید کرده شرح لب تو شیرین

    تا او به وصف چشمت سحر حلال کرده

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha