کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    زلف را تاب داد چندانی

    که نه عقلی گذاشت نه جانی

    نیست در چار حد جمع جهان

    بی سر زلف او پریشانی

    کس چو زلف و لبش نداد نشان

    ظلماتی و آب حیوانی

    دهن اوست در همه عالم

    عالمی قند در نمکدانی

    دی برای شکر ربودن ازو

    می‌شدم تیز کرده دندانی

    لیک گفتم به قطع جان نبرم

    او چنین تیز کرده مژگانی

    بامدادی که تیغ زد خورشید

    مگر از حسن کرد جولانی

    گوی سیمین او چو ماه بتافت

    گشت خورشید تنگ میدانی

    لاجرم شد ز رشک او جاوید

    زرد رویی کبود خلقانی

    جرم خورشید بود کز سر جهل

    پیش رویش نمود برهانی

    هست نازان رخش چنانکه به حکم

    هرچه او کرد نیست تاوانی

    ماه رویا اسیر تو شده‌اند

    هر کجا کافر و مسلمانی

    صد جهان عاشقند جان بر دست

    جمله در انتظار فرمانی

    پرده برگیر تا برافشانند

    هرکجا هست جان و ایمانی

    چند سازی ز زلف خم در خم

    دار اسلام کافرستانی

    تا به دامن ز عشق تو شق کرد

    هر که سر بر زد از گریبانی

    ندمد در بهارگاه دو کون

    سبزتر از خط تو ریحانی

    نتواند شکفت در فردوس

    تازه‌تر از رخت گلستانی

    من چنانم ز لعل سیرابت

    که بود تشنه در بیابانی

    گر دهی شربتیم آب زلال

    شوم از عشق آتش‌افشانی

    ورنه در موکب ممالک تو

    کرده گیر از فرید قربانی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha