کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای هرشکنی از سر زلف تو جهانی

    وی هر سخنی از لب جان‌بخش تو جانی

    نه هیچ فلک دید چو تو بدر منیری

    نه هیچ چمن یافت چو تو سرو روانی

    خورشید که بسیار بگشت از همه سویی

    یک ذره ندیده است ز وصل تو نشانی

    یک ذره اگر شمع وصال تو بتابد

    جان بر تو فشانند چو پروانه جهانی

    زابروی هلالیت که طاق است چو گردون

    با پشت دو تا مانده هرجا که کمانی

    چون دایره بی پا و سرم زانکه تو داری

    از دایرهٔ ماه رخ از نقطه دهانی

    ارباب یقین ده یک‌یک ذره گرفتند

    شکل دهن تنگ تو از روی گمانی

    حرف کمرت همچو الف هیچ ندارد

    زیرا که تو را چون الف افتاد میانی

    مویی ز میان تو کسی می بنداند

    گرچه بود آن کس به حقیقت همه دانی

    در عشق تو کار همه عشاق برآمد

    زیرا که خریدند به صد سود و زیانی

    چون لاله دلم سوخته‌تن غرقهٔ خون است

    تا یافته‌ام گرد رخت لاله ستانی

    چون حال من سوخته دل تنگ درآمد

    از جان رمقی مانده مرا باش زمانی

    عطار جگر سوخته را بود دل تنگ

    دل در سر کار تو شد او مانده زمانی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha