به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
گر چنین سنگدل بمانی تو
وه که بس خونها برانی تو
چه بلایی بر اهل روی زمین
از بلاهای آسمانی تو
از تو صد فتنه در جهان افتاد
فتنهٔ جملهٔ جهانی تو
فتنه برخیزد آن زمان که سحر
فرق مشکین فرو فشانی تو
دهن عقل باز ماند باز
چون درآیی به خوش زبانی تو
همه اهل زمانه دل بنهند
بر امیدی که دلستانی تو
خط نویسی به خون ما چو قلم
سرکشان را به سر دوانی تو
سرگرانی و سرکشی چه کنی
که سبک روحتر از آنی تو
باده ناخورده از من بیدل
با من آخر چه سر گرانی تو
چشم من ظاهرت همی بیند
گرچه از چشم بد نهانی تو
اگر از من کنار خواهی کرد
روز و شب در میان جانی تو
گلی از گلستانت باز کنم
که به رخ همچو گلستانی تو
شکری از لب تو بربایم
که به لب چون شکرستانی تو
خون فشانند عاشقان بر خاک
چون ز یاقوت درفشانی تو
چند آخر به خون نویسی خط
هیچ خط نیز می ندانی تو
دل عطار در غمت ریش است
مرهمی کن اگر توانی تو
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.