به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
ای مرا زندگی جان از تو
زنده بینم همه جهان از تو
به زمین می فرو شود خورشید
هر شب از شرم، پر فغان از تو
گر زبانی دهی به یک شکرم
شکر گویم به صد زبان از تو
دست چون در کمر کنم با تو
که کمر ماند بی میان از تو
بار ندهی و پیش خود خوانی
این چه شیوه است صد فغان از تو
دل ز من بردی و نگفتم هیچ
لیک جان کردهام نهان از تو
نتوانم که باز خواهم دل
که مرا هست بیم جان از تو
جان رها کن به من چو دل بردی
کین بدادم ز بیم آن از تو
دعوی صبر چون کنم که مرا
صبر کفر است یک زمان از تو
اثر وصل تو کسی یابد
که شود محو جاودان از تو
تا نشانی ز خلق میماند
نتوان یافت نشان از تو
عاشقان را خط امان دادی
نیست عطار را امان از تو
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.