کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ترسا بچه‌ای ناگه چون دید عیان من

    صد چشمه ز چشم من بارید روان من

    دی زاهد دین بودم سجاده نشین بودم

    امروز چنان دیدم زنار میان من

    سجاده به می داده وز خرقه تبرایی

    نه کفر و نه ایمانی درمانده ز جان من

    نه بنده نه آزادم نه مدت خود دانم

    این است کنون حاصل در بتکده جان من

    با دل گفتم ای دل زنهار مشو ترسا

    در حال دل خسته بشکست امان من

    گفتم که منم ای جان در پرده مسیحایی

    صد قوم دگر دیدم سرگشته بسان من

    گویند عطاری را چونی تو ز ترسایی

    حقا که درون خود کفر است نهان من

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha