کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هر آن نقشی که بر صحرا نهادیم

    تو زیبا بین که ما زیبا نهادیم

    سر مویی ز زلف خود نمودیم

    جهان را در بسی غوغا نهادیم

    چو آدم را فرستادیم بیرون

    جمال خویش بر صحرا نهادیم

    جمال ما ببین کین راز پنهان

    اگر چشمت بود پیدا نهادیم

    وگر چشمت نباشد همچنان دان

    که گوهر پیش نابینا نهادیم

    کسی ننهاد و نتواند نهادن

    طلسماتی که هر دم ما نهادیم

    مباش احوال مسمی جز یکی نیست

    اگرچه این همه اسما نهادیم

    یقین می‌دان که چندینی عجایب

    برای یک دل دانا نهادیم

    ز چندینی عجایب حصهٔ تو

    اگر دانا نه‌ای سودا نهادیم

    مشو مغرور چندین نقش زیراک

    بنای جمله بر دریا نهادیم

    اگر موجی از آن دریا برآید

    شود ناچیز هرچه اینجا نهادیم

    اگر اینجا ز دریا برکناری

    جهانی پر غمت آنجا نهادیم

    وگر همرنگ دریا گردی امروز

    تو را سلطانی فردا نهادیم

    دل عطار را در عشق این راه

    چه گویی بی سر و بی پا نهادیم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha