کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هر روز که جلوه می‌کند رویش

    بر می‌خیزد قیامت ز کویش

    می‌نتوان دید روی او لیکن

    می‌بتوان دید روی در رویش

    می‌نتوان یافت سوی او راهی

    ای بس که برآمدم ز هر سویش

    تا فال گرفته‌ام جمال او

    چون قرعه بگشته‌ام به پهلویش

    در هر نفسم هزار جان باید

    تا صید کنند کمند گیسویش

    هر روز به نو خراج می‌آرند

    از هندستان به هندوی مویش

    جان بر کف دست می‌رسد هر شب

    از ترکستان هزار هندویش

    شد حلقه به گوش لؤلؤ لالا

    در لالایی درج لولویش

    خورشید که تیغ می‌زند در میغ

    افکند سپر ز جزع جادویش

    دل را به دهان شیر می‌خواند

    رو به بازی چشم آهویش

    خواهم که ببیند ابرویش رستم

    تا هست خود این کمان به بازویش

    رستم به هزار سال چون زالی

    بر زه نکند کمان ابرویش

    عطار که طاق از ابروی او شد

    دردی دارد که نیست دارویش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha