کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هر که دایم نیست ناپروای عشق

    او چه داند قیمت سودای عشق

    عشق را جانی بباید بیقرار

    در میان فتنه سر غوغای عشق

    جمله چون امروز در خود مانده‌اند

    کس چه داند قیمت فردای عشق

    دیده‌ای کو تا ببیند صد هزار

    واله و سرگشته در صحرای عشق

    بس سر گردنکشان کاندر جهان

    پست شد چون خاک زیرپای عشق

    در جهان شوریدگان هستند و نیست

    هر که او شوریده شد شیدای عشق

    چون که نیست از عشق جانت را خبر

    کی بود هرگز تو را پروای عشق

    عاشقان دانند قدر عشق دوست

    تو چه دانی چون نه‌ای دانای عشق

    چشم دل آخر زمانی باز کن

    تا عجایب بینی از دریا عشق

    در نشیب نیستی آرام گیر

    تا برآرندت به سر بالای عشق

    خیز ای عطار و جان ایثار کن

    زانکه در عالم تویی مولای عشق

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha