کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خبرت هست که خون شد جگرم

    وز می عشق تو چون بی خبرم

    زآرزوی سر زلف تو مدام

    چون سر زلف تو زیر و زبرم

    نتوان گفت به صد سال آن غم

    کز سر زلف تو آمد به سرم

    می‌تپم روز و شب و می‌سوزم

    تا که بر روی تو افتد نظرم

    خود ز خونابهٔ چشمم نفسی

    نتوانم که به تو در نگرم

    گر به روز اشک چو در می‌بارم

    می‌بر آید دل پر خون ز برم

    چون نبینم نظری روی تو من

    به تماشای خیال تو درم

    گر نخوردی غم این سوخته دل

    غم عشق تو بخوردی جگرم

    چند گویی که تو خود زر داری

    پشت گرمی تو غمت را چه خورم

    دور از روی تو گر درنگری

    پشت گرمی است ز روی چو زرم

    روی عطار چو زر زان بشکست

    که زری نیست به وجه دگرم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha