کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    به دریایی در افتادم که پایانش نمی‌بینم

    به دردی مبتلا گشتم که درمانش نمی‌بینم

    در این دریا یکی در است و ما مشتاق در او

    ولی کس کو که در جوید که جویانش نمی‌بینم

    چه جویم بیش ازین گنجی که سر آن نمی‌دانم

    چه پویم بیش ازین راهی که پایانش نمی‌بینم

    درین ره کوی مه رویی است خلقی در طلب پویان

    ولیک این کوی چون یابم که پیشانش نمی‌بینم

    به خون جان من جانان ندانم دست آلاید

    که او بس فارغ است از ما سر آنش نمی‌بینم

    دلا بیزار شو از جان اگر جانان همی خواهی

    که هر کو شمع جان جوید غم جانش نمی‌بینم

    برو عطار بیرون آی با جانان به جان بازی

    که هر کو جان درو بازد پشیمانش نمی‌بینم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha