کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    از بس که چو شمع از غم تو زار بسوزم

    گویم نچنانم که دگربار بسوزم

    بیم است که از آه دل سوخته هر شب

    نه پردهٔ افلاک به یکبار بسوزم

    زان با من دلسوخته اندک به نسازی

    تا من ز غم عشق تو بسیار بسوزم

    دانی که ز تر دامنی و خامی خود من

    چندان که بسوزم نه به هنجار بسوزم

    ترسم که اگر سوخته خواهند من خام

    در آتش عشق افتم و دشوار بسوزم

    تا چند تنم پردهٔ پندار به خود بر

    وقت است که این پردهٔ پندار بسوزم

    ای ساقی جان جام می آور تو به پیشم

    تا خرقه براندزم و زنار بسوزم

    آن به که به یک آتش دل وقت سحرگاه

    هرجا که حجابی است به یکبار بسوزم

    بوی جگر سوخته خواهی ز دم من

    در سوختگی تا که چو عطار بسوزم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha