کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    محلم نیست که خورشید جمالت بینم

    بو که باری اثر عکس خیالت بینم

    کاشکی خاک رهت سرمهٔ چشمم بودی

    که ندانم که دمی گرد وصالت بینم

    صد هزاران دل کامل شده در کوی امید

    خاک بوس در و درگاه جلالت بینم

    همچو پروانه پر و بال زنم در غم تو

    گر شبی پرتو آن شمع جمالت بینم

    جگرم خون شد از اندیشهٔ آن تا پس ازین

    جان و دل خون شود و من به چه حالت بینم

    تو مرا دم به دم اندر غم خود می‌بینی

    من زهی دولت اگر سال به سالت بینم

    خاک پای تو شدم خون دلم پاک مریز

    نی بخور خون دل من که حلالت بینم

    گر دهد شرح غمت خاطر عطار بسی

    نشوم هیچ ملول و نه ملالت بینم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha