کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    عقل کجا پی برد شیوهٔ سودای عشق

    باز نیابی به عقل سر معمای عشق

    عقل تو چون قطره‌ای است مانده ز دریا جدا

    چند کند قطره‌ای فهم ز دریای عشق

    خاطر خیاط عقل گرچه بسی بخیه زد

    هیچ قبایی ندوخت لایق بالای عشق

    گر ز خود و هر دو کون پاک تبرا کنی

    راست بود آن زمان از تو تولای عشق

    ور سر مویی ز تو با تو بماند به هم

    خام بود از تو خام پختن سودای عشق

    عشق چو کار دل است دیدهٔ دل باز کن

    جان عزیزان نگر مست تماشای عشق

    دوش درآمد به جان دمدمهٔ عشق او

    گفت اگر فانیی هست تو را جای عشق

    جان چو قدم در نهاد تا که همی چشم زد

    از بن و بیخش بکند قوت و غوغای عشق

    چون اثر او نماند محو شد اجزای او

    جای دل و جان گرفت جملهٔ اجزای عشق

    هست درین بادیه جملهٔ جانها چو ابر

    قطرهٔ باران او درد و دریغای عشق

    تا دل عطار یافت پرتو این آفتاب

    گشت ز عطار سیر، رفت به صحرای عشق

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha