به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
صبح رخ از پرده نمود ای غلام
چند کنی گفت و شنود ای غلام
دیر شد آخر قدحی می بیار
چند زنم بانگ که زود ای غلام
درد خرابات مپیمای کم
هین که بسی درد فزود ای غلام
در دلم آتش فکن از می که می
آینهٔ دل بزدود ای غلام
آتش تر ده به صبوحی که عمر
میگذرد زود چو دود ای غلام
عمر تو چون اول افسانهای
هرچه همی بود نبود ای غلام
روی زمین گر همه ملک تو شد
در پی تو مرگ چه سود ای غلام
پشت بده زانکه بلایی دگر
هر نفست روی نمود ای غلام
گوشهنشین باش که چوگان چرخ
گوی ز پیش تو ربود ای غلام
دانهٔ امید چه کاری که دهر
دانهٔ ناکشته درود ای غلام
صد قدح خونش بباید کشید
هر که دمی خوش بغنود ای غلام
بر دل عطار فلک هر نفس
صد در اندوه گشود ای غلام
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.