به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
تا نرگست به دشنه چون شمع کشت زارم
چون لاله دور از تو جز خون کفن ندارم
در پای اوفتادم زیرا که سر ندارد
چون حلقههای زلفت غمهای بی شمارم
از بسکه هست حلقه در زلف سرفرازت
هرگز سری ندارد چندان که برشمارم
بادم نبردی آخر چون ذرهای ز سستی
گر داشتی دل تو یک ذره استوارم
هرگز ستاره دیدی در آفتاب بنگر
در آفتاب رویت چشم ستاره بارم
پیوسته پیش حکمت چون سرفکندهام من
زین بیش سر میفکن چون شمع در کنارم
بر نه به لطف دستی کز حد گذشت دانی
بی لالهزار رویت این نالههای زارم
چون دم نمیتوان زد با هیچکس ز عشقت
پس من ز درد عشقت با که نفس برآرم
عطار کی تواند شرح غم تو دادن
کز کار شد زبانم وز دست رفت کارم
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.