به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
زلف تو که فتنهٔ جهان بود
جانم بربود و جای آن بود
هر دل که زعشق تو خبر یافت
صد جانش به رایگان گران بود
مردهدل آن کسی که او را
در عشق تو زندگی به جان بود
گفتم دل خویش خون کنم من
کز دست دلم بسی زیان بود
ناگاه کشیده داشت دستم
چون پای غم تو در میان بود
گر من دادم امان دلم را
دل را ز غم تو کی امان بود
گفتم که دهان تو ببینم
خود از دهنت که را نشان بود
هرگز نرسید هیچ جایی
آن را که غم چنان دهان بود
گفتی که چگونهای تو بیمن
دانی تو که بیتو چون توان بود
ز آنروز که یک زمانت دیدم
صد ساله غمم به یک زمان بود
بر خاک درت نشسته عطار
تا بود ز عشق جان فشان بود
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.