کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    میی درده که در ده نیست هشیار

    چه خفتی عمر شد برخیز و هشدار

    ز نام و ننگ بگریز و چو مردان

    ز دردی کوزه‌ای بستان ز خمار

    چو مست عشق گشتی کوزه در دست

    قلندروار بیرون شو به بازار

    لباس خواجگی از بر بیفکن

    به میخانه فرو انداز دستار

    برآور نعره‌ای مستانه از جان

    تهی کن سر ز باد عجب و پندار

    ز روی خویشتن بت بر زمین زن

    ز زیر خرقه بیرون آر زنار

    چو خلقانت بدانند و برانند

    تو فارغ گردی از خلقان به یکبار

    چنان فارغ شوی از خلق عالم

    که یکسانت بود اقرار و انکار

    نماند در همه عالم به یک جو

    نه کس را نه تو را نزد تو مقدار

    چو ببریدی ز خویش و خلق کلی

    همی بر جانت افتد پرتو یار

    تو هر دم در خروش آیی که احسنت

    زهی یار و زهی کار و زهی بار

    چو در وادی عشقت راه دادند

    در آن وادی به سر می‌رو قلم‌وار

    زمانی نعره‌زن از وصل جانان

    زمانی رقص کن از فهم اسرار

    اگر تو راه جویی نیک بندیش

    که راه عشق ظاهر کرد عطار

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha