کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هرچه در هر دو جهان جانان نمود

    تو یقین می‌دان که آن از جان نمود

    هست جانت را دری اما دو روی

    دوست از دو روی او دو جهان نمود

    کرد از یک روی دنیا آشکار

    وز دگر روی آخرت پنهان نمود

    آخرت آن روی و دنیا این دگر

    ای عجب یک چیز این و آن نمود

    هر دو عالم نیست بیرون زین دو روی

    هرچه آن دشوار یا آسان نمود

    در میان این دو دربند عظیم

    چون نگه کردم یکی ایوان نمود

    یک درش دنیا و دیگر آخرت

    بلکه دو کونش چو دو دوران نمود

    باز پرسیدم ز دل کان قصر چیست

    گفت خلوتخانهٔ جانان نمود

    گفتم آخر قصر سلطان جان ماست

    جان نمود این قصر یا سلطان نمود

    گفت دایم بر تو سلطان است جان

    بارگاه خویش در جان زان نمود

    پرتو او بی‌نهایت اوفتاد

    لاجرم بی‌حد و بی پایان نمود

    تا ابد گر پیش گیری راه جان

    ذره‌ای نتوانی از پیشان نمود

    پرتوی کان دور بود آن کفر بود

    وانکه آن نزدیک بود ایمان نمود

    چند گویم این جهان و آن جهان

    از دو روی جان همی نتوان نمود

    گرد جان در گرد چون مردان بسی

    تا توانی عشق را برهان نمود

    در جهان جان بسی سرگشته‌اند

    کمترین یک چرخ سرگردان نمود

    می‌رو و یک دم میاسا از روش

    کین سفر در روح جاویدان نمود

    گر تورا افتاد یک ساعت درنگ

    صد درنگ از عالم هجران نمود

    همچو گویی گشت سرگردان مدام

    هر که خود را مرد این میدان نمود

    خود در این میدان فروشد هر که رفت

    وانکه یکدم ماند هم حیران نمود

    تا ابد در درد این، عطار را

    ذره ذره کلبهٔ احزان نمود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha