کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هر که درین دایره دوران کند

    نقطهٔ دل آینهٔ جان کند

    چون رخ جان ز آینه دل بدید

    جان خود آئینهٔ جانان کند

    گر کند اندر رخ جانان نظر

    شرط وی آن است که پنهان کند

    ور نظرش از نظر آگه بود

    دور فتد از ره و تاوان کند

    گر همه یک مور ادب گوش داشت

    رونق خود همچو سلیمان کند

    مرد ره آن است که در راه عشق

    هرچه کند جمله به فرمان کند

    کی بود آن مرد گدا مرد آنک

    عزم به خلوتگه سلطان کند

    کار تو آن است که پروانه‌وار

    جان تو بر شمع سرافشان کند

    راست چو پروانه به سودای شمع

    تیز برون تازد و جولان کند

    طاقت شمعش نبود خویش را

    روی به شمع آرد و قربان کند

    عشق رخش بس که درین دایره

    همچو من و همچو تو حیران کند

    زلف پریشانش به یک تار موی

    جملهٔ اسلام پریشان کند

    لیک ز عکس رخ او ذره‌ای

    بتکده‌ها جمله پر ایمان کند

    در غم عشقش دل عطار را

    درد ز حد رفت چه درمان کند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha