کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چون لبش درج گهر باز کند

    عقل را حاملهٔ راز کند

    یارب از عشق شکر خندهٔ او

    طوطی روح چه پرواز کند

    هیچ کس زهره ندارد که دمی

    صفت آن لب دمساز کند

    تیرباران همهٔ شادی دل

    غم آن غمزهٔ غماز کند

    راست کان ترک پریچهره چو صبح

    زلف شبرنگ ز رخ باز کند

    نتوان گفت که هندوی بصر

    از چه زنگی دل آغاز کند

    ناز او چون خوشم آید نکند

    ور کند ناز به صد ناز کند

    ماه رویت چو ز رخ درتابد

    ذره را با فلک انباز کند

    همه ذرات جهان را رخ تو

    همچو خورشید سرافراز کند

    وه که دیوانگی عشق تو را

    عقل پر حیله چه اعزاز کند

    ماه در دق و ورم مانده و باز

    بر امید تو تک و تاز کند

    گفته بودی که برو ور نروی

    زلف من کشتن تو ساز کند

    سر نپیچم اگر از هر سر موی

    سر زلف تو سرانداز کند

    به سخن گرچه منم عیسی دم

    جزع تو دعوی ایجاز کند

    عنبر زلف تو عطارم کرد

    واطلس روی تو بزاز کند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha