کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دوش ناگه آمد و در جان نشست

    خانه ویران کرد و در پیشان نشست

    عالمی بر منظر معمور بود

    او چرا در خانهٔ ویران نشست

    گنج در جای خراب اولیتر است

    گنج بود او در خرابی زان نشست

    هیچ یوسف دیده‌ای کز تخت و تاج

    چون دلش بگرفت در زندان نشست

    گرچه پیدا برد دل از دست من

    آمد و بر جان من پنهان نشست

    چون مرا تنها بدید آن ماه روی

    گفت تنها بیش ازین نتوان نشست

    جان بده وانگه نشست ما طلب

    که توان با جان بر جانان نشست

    از سر جان چون تو برخیزی تمام

    من کنم آن ساعتت در جان نشست

    چون ز جانان این سخن بشنید جان

    خویش را درباخت و سرگردان نشست

    خویشتن را خویشتن آن وقت دید

    کو چو گویی در خم چوگان نشست

    دایما در نیستی سرگشته بود

    زان چنین عطار زان حیران نشست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha