به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
ای زلف تو دام و دانه خالت
هر صید که میکنی حلالت
خورشید دراوفتاده پیوست
در حلقهٔ دام شب مثالت
همچون نقطی سیه پدیدار
بر چهرهٔ آفتاب خالت
دل فتنهٔ طرهٔ سیاهت
جان تشنهٔ چشمهٔ زلالت
از عالم حسن دایه لطف
آورده به صد هزار سالت
رخ زرد و کبود جامه خورشید
سرگشتهٔ ذرهٔ وصالت
تو خفته و اختران همه شب
مبهوت بمانده در جمالت
تو ماه تمامی و عجب آنک
انگشت نمای شد هلالت
مرغی عجبی که مینگنجد
در صحن سپهر پر و بالت
چون در تو توان رسید چون کس
هرگز نرسید در خیالت
پی گم کردی چنانکه هرگز
کس پی نبرد به هیچ حالت
خواهد که بسی بگوید از تو
عطار ولی بود ملالت
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.