به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
ز لعلت زکاتی شکر میستاند
ز رویت براتی قمر میستاند
به یک لحظه چشمت ز عشاق صد جان
به یک غمزهٔ حیلهگر میستاند
سزد گر ز رشک نظر خون شود دل
که داد از جمالت نظر میستاند
خطت طوطی است آب حیوانش در بر
کزان آب حیوان شکر میستاند
زهی ترکتازی که لوح چو سیمت
خطی سبزم آورد و زرمیستاند
مرا نیست زر چون دهم زر ولیکن
دهم در عوض جان اگر میستاند
مرا گفت جان را خطر نیست زر ده
که چشمم زر بیخطر میستاند
اگرچه لبت خشک و چشمت تر آمد
مخور غم که زر خشک و تر میستاند
عیار از رخ زرد عطار دارد
زری کان بت سیمبر میستاند
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.