کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چون سیمبران روی به گلزار نهادند

    گل را ز رخ چون گل خود خار نهادند

    تا با رخ چون گل بگذشتند به گلزار

    نار از رخ گل در دل گلنار نهادند

    در کار شدند و می چون زنگ کشیدند

    پس عاشق دلسوخته را کار نهادند

    تلخی ز می لعل ببردند که می را

    تنگی ز لب لعل شکربار نهادند

    ای ساقی گلرنگ درافکن می گلبوی

    کز گل کلهی بر سر گلزار نهادند

    می‌نوش چو شنگرف به سرخی که گل تر

    طفلی است که در مهد چو زنگار نهادند

    بوی جگر سوخته بشنو که چمن را

    گلهای جگر سوخته در بار نهادند

    زان غرقهٔ خون گشت تن لاله که او را

    آن داغ سیه بر دل خون خوار نهادند

    سوسن چو زبان داشت فروشد به خموشی

    در سینهٔ او گوهر اسرار نهادند

    از بر بنیارد کس و از بحر نزاید

    آن در که درین خاطر عطار نهادند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha