کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هر دل که ز خویشتن فنا گردد

    شایستهٔ قرب پادشا گردد

    هر گل که به رنگ دل نشد اینجا

    اندر گل خویش مبتلا گردد

    امروز چو دل نشد جدا از گل

    فردا نه ز یکدگر جدا گردد

    خاک تن تو شود همه ذره

    هر ذره کبوتر هوا گردد

    ور در گل خویشتن بماند دل

    از تنگی گور کی رها گردد

    دل آینه‌ای است پشت او تیره

    گر بزدایی بروی وا گردد

    گل دل گردد چو پشت گردد رو

    ظلمت چو رود همه ضیا گردد

    هرگاه که پشت و روی یکسان شد

    آن آینه غرق کبریا گردد

    ممکن نبود که هیچ مخلوقی

    گردید خدای یا خدا گردد

    اما سخن درست آن باشد

    کز ذات و صفات خود فنا گردد

    هرگه که فنا شود ازین هر دو

    در عین یگانگی بقا گردد

    حضرت به زبان حال می‌گوید

    کس ما نشود ولی ز ما گردد

    چیزی که شود چو بود کی باشد

    کی نادایم چو دایما گردد

    گر می‌خواهی که جان بیگانه

    با این همه کار آشنا گردد

    در سایهٔ پیر شو که نابینا

    آن اولیتر که با عصا گردد

    کاهی شو و کوه عجب بر هم زن

    تا پیر تو را چو کهربا گردد

    ور این نکنی که گفت عطارت

    هر رنج که می‌بری هبا گردد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha