کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    زلف تو مرا بند دل و غارت جان کرد

    عشق تو مرا رانده به گرد دو جهان کرد

    گویی که بلا با سر زلف تو قرین بود

    گویی که قضا با غم عشق تو قران کرد

    اندر طلب زلف تو عمری دل من رفت

    چون یافت ره زلف تو یک حلقه نشان کرد

    وقت سحری باد درآمد ز پس و پیش

    وان حلقه ز چشم من سرگشته نهان کرد

    چون حلقهٔ زلف تو نهان گشت دلم برد

    چون برد دلم آمد و آهنگ به جان کرد

    جان نیز به سودای سر زلف تو برخاست

    پیش آمد و عمری چو دلم در سر آن کرد

    ناگه سر مویی ز سر زلف تو در تاخت

    جان را ز پس پردهٔ خود موی کشان کرد

    فی‌الجمله بسی تک که زدم تا که یقین گشت

    کز زلف تو یک موی نشان می نتوان کرد

    گرچه نتوان کرد بیان سر زلفت

    آن مایه که عطار توانست بیان کرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha