کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ره عشاق بی ما و من آمد

    ورای عالم جان و تن آمد

    درین ره چون روی کژ چون روی راست

    که اینجا غیر ره بین رهزن آمد

    رهی پیش من آمد بی نهایت

    که بیش از وسع هر مرد و زن آمد

    هزارن قرن گامی می‌توان رفت

    چه راه راست این که در پیش من آمد

    شود اینجا کم از طفل دو روزه

    اگر صد رستم در جوشن آمد

    درین ره عرش هر روزی به صد بار

    ز هیبت با سر یک سوزن آمد

    درین ره هست مرغان کاسمانشان

    درون حوصله یک ارزن آمد

    رهی است آیینه وارآن کس که در رفت

    هم او در دیدهٔ خود روشن آمد

    کسی کو اندرین ره دانه‌ای یافت

    سپهری خوشه‌چین خرمن آمد

    نهان باید که داری سر این راه

    که خصمت با تو در پیراهن آمد

    کسی را گر شود گویی بیانش

    ازین سر باخبر تر دامن آمد

    کسی مرد است کین سر چون بدانست

    نه مستی کرد ونه آبستن آمد

    علاج تو درین ره تا تویی تو

    چو شمعت سوختن یا مردن آمد

    بمیر از خویش تا زنده بمانی

    که بی شک گرد ران با گردن آمد

    دل عطار سر دوستی یافت

    ولی وقتی که خود را دشمن آمد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha