کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چون عشق تو داعی عدم شد

    نتوان به وجود متهم شد

    جایی که وجود عین شرک است

    آنجا نتوان مگر عدم شد

    جانا می عشق تو دلی خورد

    کو محو وجود جام‌جم شد

    در پرتو نیستی عشقت

    بیش از همه بود و کم ز کم شد

    بر لوح فتاد ذره‌ای عشق

    لوح از سر بی‌خوردی قلم شد

    عشق تو دلم در آتش افکند

    تا گرد همه جهان علم شد

    دل در سر زلف تو قدم زد

    ایمانش نثار آن قدم شد

    دل در ره تو نداشت جز درد

    با درد دلم دریغ ضم شد

    رازی که دلم نهفته می‌داشت

    بر چهرهٔ من به خون رقم شد

    تا تو بنواختی چو چنگم

    رگ بر تن من چو زیر و بم شد

    عطار به نقد نیم جان داشت

    وان نیز به محنت تو هم شد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha