کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هر که در بادیهٔ عشق تو سرگردان شد

    همچو من در طلبت بی سر و بی سامان شد

    بی سر و پای از آنم که دلم گوی صفت

    در خم زلف چو چوگان تو سرگردان شد

    هر که از ساقی عشق تو چو من باده گرفت

    بی‌خود و بی‌خرد و بی‌خبر و حیران شد

    سالک راه تو بی نام و نشان اولیتر

    در ره عشق تو با نام و نشان نتوان شد

    در منازل منشین خیز که آن کس بیند

    چهرهٔ مقصد و مقصود که تا پایان شد

    تا ابد کس ندهد نام و نشان از وی باز

    دل که در سایهٔ زلف تو چنین پنهان شد

    حسنت امروز همی بینم و صد چندان است

    لاجرم در دل من عشق تو صد چندان شد

    شادم ای دوست که در عشق تو دشواری‌ها

    بر من امروز به اقبال غمت آسان شد

    بر سر نفس نهم پای که در حالت رقص

    مرد راه از سر این عربده دست‌افشان شد

    رو که در مملکت عشق سلیمانی تو

    دیو نفست اگر از وسوسه در فرمان شد

    همچو عطار درین درد بساز ار مردی

    کان نبد مرد که او در طلب درمان شد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha