کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    تا نور او دیدم دو کون از چشم من افتاده شد

    پندار هستی تا ابد از جان و تن افتاده شد

    روزی برون آمد ز شب طالب فنا گشت از طلب

    شور جهان‌سوزی عجب در انجمن افتاده شد

    رویت ز برقع ناگهان یک شعله زد آتش فشان

    هر لحظه آتش صد جهان در مرد و زن افتاده شد

    چون لب گشادی در سخن جان من آمد سوی تن

    تا مرده بیخود نعره‌زن مست از کفن افتاده شد

    برقی برون جست از قدم برکند گیتی را ز هم

    پس نور وحدت زد علم تا ما و من افتاده شد

    ما چون فتادیم از وطن زان خسته‌ایم و ممتحن

    دل کی نهد بر خویشتن آن کز وطن افتاده شد

    حلاج همچون رستمی خوش با وطن آمد همی

    کاندر گلوی وی دمی بند از رسن افتاده شد

    ساقی به جای مصحفش جامی نهاده بر کفش

    وآتش ز جان پر تفش در پیرهن افتاده شد

    می خورد تا شد نعره‌زن پس نعره زد بی ما و من

    آزاد گشت از خویشتن بی خویشتن افتاده شد

    چون قوت دیگر داشت او زان صبر دیگر داشت او

    یک لقمه‌ای برداشت او باز از دهن افتاده شد

    در هیبت حالی چنان گشتند مردان چون زنان

    چه خیزد از تر دامنان چو تهمتن افتاده شد

    در جنب این کار گران گشتند فانی صفدران

    هم بت شد و هم بتگران هم بت شکن افتاده شد

    عطار ازین معنی همی دارد بدل در عالمی

    چون می نیابد محرمی دل بر سخن افتاده شد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha