کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    برقع از خورشید رویش دور شد

    ای عجب هر ذره‌ای صد حور شد

    همچو خورشید از فروغ طلعتش

    ذره ذره پای تا سر نور شد

    جملهٔ روی زمین موسی گرفت

    جملهٔ آفاق کوه طور شد

    چون تجلی‌اش به فرق که فتاد

    طور با موسی بهم مهجور شد

    فوت خورشید نبود سایه را

    لاجرم آن آمد این مقهور شد

    قطره‌ای آوازهٔ دریا شنید

    از طمع شوریده و مغرور شد

    مدتی می‌رفت چون دریا بدید

    محو گشت و تا ابد مستور شد

    چون در آن دریا نه بد دید و نه نیک

    نیک و بد آنجایگه معذور شد

    هر دوعالم انگبین صرف بود

    لاجرم چون خانهٔ زنبور شد

    زانگبین چون آن همه زنبور خاست

    هر یکی هم زانگبین مخمور شد

    قسم هر یک زانگبین چندان رسید

    کز خود و از هر دو عالم دور شد

    سایه چون از ظلمت هستی برست

    در بر خورشید نورالنور شد

    همچو این عطار بس مشهور گشت

    همچو آن حلاج بس منصور شد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha