کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گر از گره زلفت جانم کمری سازد

    در جمع کله‌داران از خویش سری سازد

    گردون که همه کس را زو دست بود بر سر

    از دست سر زلفت هر شب حشری سازد

    طاوس فلک هر شب شد سوخته بال و پر

    هم شمع رخت سوزد گر بال و پری سازد

    بنمای لب و رویت تا این دل بیمارم

    یا به بتری گردد یا گلشکری سازد

    جان عزم سفر دارد زین بیش مخور خونش

    تا بو که ز خون دل زاد سفری سازد

    این عاشق بی زر را زر نیست تو می‌خواهی

    چون وجه زرش نبود از وجه زری سازد

    تا زر نبود اول تا جان ندهد آخر

    دیوانه بود هر کو با سیم‌بری سازد

    دیری است که می‌سازم تا بو که بسازی تو

    چون توبه نمی‌سازی دل با دگری سازد

    چون نیست ز یاقوتت هم قوت و هم قوتم

    عطار کنون بی تو قوت از جگری سازد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha