به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
مرا سودای تو جان می بسوزد
چو شمعی زار و گریان میبسوزد
غمت چندان که دوزخ سوخت عمری
به یک ساعت دو چندان میبسوزد
فکندی آتشم در جان و رفتی
دلم زین درد بر جان میبسوزد
رخ تو آتشی دارد که هر دم
چو عودم بر سر آن میبسوزد
چو شمعم سر از آن آتش گرفته است
که از سر تا به پایان میبسوزد
مکن، دادیم ده کین نیم جانم
ز بیدادی هجران میبسوزد
بترس از تیر آه آتشینم
که از گرمیش پیکان میبسوزد
من حیران ز عشقت برنگردم
گرم گردون حیران می بسوزد
دم گردون خورد آن کس که هرشب
به دم گردون گردان میبسوزد
چو در کار تو عاجز گشت عطار
قلم بشکست و دیوان میبسوزد
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.