کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دلی کز عشق او دیوانه گردد

    وجودش با عدم همخانه گردد

    رخش شمع است و عقل ار عقل دارد

    ز عشق شمع او دیوانه گردد

    کسی باید که از آتش نترسد

    به گرد شمع چون پروانه گردد

    به شکر آنکه زان آتش بسوزد

    همه در عالم شکرانه گردد

    کسی کو بر وجود خویش لرزد

    همان بهتر که در کاشانه گردد

    اگر بر جان خود لرزد پیاده

    به فرزینی کجا فرزانه گردد

    بخیلی کو به یک جو زر بمیرد

    چرا گرد مقامرخانه گردد

    چو ماهی آشنا جوید درین بحر

    بکل از خاکیان بیگانه گردد

    چو در دریا فتاد آن خشک نانه

    مکن تعجیل تا ترنانه گردد

    اگر تو دم زنی از سر این بحر

    دل خونابه را پیمانه گردد

    بسی افسون کند غواص دریا

    که در دم داشتن مردانه گردد

    اگر در قعر دریا دم برآرد

    همه افسون او افسانه گردد

    درین دریا دل پر درد عطار

    ندانم مرد گردد یا نگردد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha