کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هر شب دل پر خونم بر خاک درت افتد

    تا بو که چو روز آید بر وی گذرت افتد

    کار دو جهان من جاوید نکو گردد

    گر بر من سرگردان یک دم نظرت افتد

    از دست چو من عاشق دانی که چه برخیزد

    کاید به سر کویت در خاک درت افتد

    گر عاشق روی خود سرگشته همی خواهی

    حقا که اگر از من سرگشته‌ترت افتد

    این است گناه من کت دوست همی دارم

    خطی به گناه من درکش اگرت افتد

    دانم که بدت افتد زیرا که دلم بردی

    ور در تو رسد آهم از بد بترت افتد

    گر تو همه سیمرغی از آه دلم می‌ترس

    کاتش ز دلم ناگه در بال و پرت افتد

    خون جگرم خوردی وز خویش نپرسیدی

    آخر چکنی جانا گر بر جگرت افتد

    پا بر سر درویشان از کبر منه یارا

    در طشت فنا روزی بی تیغ سرت افتد

    بیچاره من مسکین در دست تو چون مومم

    بیچاره تو گر روزی مردی به سرت افتد

    هش دار که این ساعت طوطی خط سبزت

    می‌آید و می‌جوشد تا بر شکرت افتد

    گفتی شکری بخشم عطار سبک دل را

    این بر تو گران آید رایی دگرت افتد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha