کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چون لعل توام هزار جان داد

    بر لعل تو نیم جان توان داد

    جان در غم عشق تو میان بست

    دل در غمت از میان جان داد

    جانم که فلک ز دست او بود

    از دست تو تن در امتحان داد

    پر نام تو شد جهان و از تو

    می‌نتواند کسی نشان داد

    ای بس که رخ چو آتش تو

    دل سوخته سر درین جهان داد

    پنهان ز رقیب غمزه دوشم

    لعل تو به یک شکر زبان داد

    امروز چو غمزه‌ات بدانست

    تاب از سر زلف تو در آن داد

    از غمزهٔ تو کنون نترسم

    چون لعل توام به جان امان داد

    دندان تو گرچه آب دندانست

    هر لقمه که دادم استخوان داد

    ابروی تو پشت من کمان کرد

    ای ترک تو را که این کمان داد

    عطار چو مرغ توست او را

    سر نتوانی ز آشیان داد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha