کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    درد دل من از حد و اندازه درگذشت

    از بس که اشک ریختم آبم ز سر گذشت

    پایم ز دست واقعه در قیر غم گرفت

    کارم ز جور حادثه از دست درگذشت

    بر روی من چو بر جگر من نماند آب

    بس سیل‌های خون که ز خون جگر گذشت

    هر شب ز جور چرخ بلایی دگر رسید

    هر دم ز روز عمر به دردی دگر گذشت

    خواب و خورم نماند و گر قصه گویمت

    زان غصه‌ها که بر من بی خواب و خور گذشت

    اشکم به قعر سینهٔ ماهی فرو رسید

    آهم از روی آینهٔ ماه درگذشت

    در بر گرفت جان مرا تیر غم چنانک

    پیکان به جان رسید وز جان تا به بر گذشت

    بر جان من که رنج و بلایی ندیده بود

    چندین بلا و رنج ز دردم بدر گذشت

    بر عمر من اجل چو سحرگاه شام خورد

    زان شام آفتاب من اندر سحر گذشت

    عطار چون که سایهٔ عزت بر او نماند

    چون سایه‌ای ز خواری خود در به در گذشت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha