کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    تا در تو خیال خاص و عام است

    از عشق نفس زدن حرام است

    تا هیچ و همه یکی نگردد

    دعوی یگانگیت عام است

    تا پاک نگردی از وجودت

    هر پختگیی که هست خام است

    چون اصل همه به قطع هیچ است

    این از همه، هیچ ناتمام است

    تو اصل طلب ز فرع بگذر

    کین یک گذرنده و آن مدام است

    چون او همه را ندید می‌گفت

    اکنون جز ازین همه کدام است

    هر مرد که مرد هیچ آمد

    او را همه چیز یک مقام است

    تا تو به وجود مانده‌ای باز

    در گردن تو هزار دام است

    کانجا که وجود دم به دم نیست

    اصلت عدم علی‌الدوام است

    شرمت نامد از آن وجودی

    کان را به نفس نفس قیام است

    بگذر ز وجود و با عدم ساز

    زیرا که عدم، عدم به نام است

    می‌دان به یقین که با عدم خاست

    هرجا که وجود را نظام است

    آری چو عدم وجود بخش است

    موجوداتش به جان غلام است

    چون فقر عدم برای خاص است

    کفر است کزو نصیب عام است

    گر تو سر هیچ هیچ داری

    در هر گامت هزار کام است

    وامانده به ذره‌ای تو کم باز

    هرگز نه تو را جم و نه جام است

    عطار ز هیچ هیچ دل یافت

    آن دل که برون دال و لام است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha